کاميار آزادمهر، تهران
در چند روزه ی اخیر، با اعلام سهمیه بندی شدن بنزین در کشور شاهد نگرانی های متعددی از طرف مردم هستیم. علاوه بر به آتش کشیدن پمپ بنزین ها و ماشین های آتش نشانی، گرانی حاصل از این سهمیه بندی باعث ایجاد نگرانی و خشم مردمی شده است. در حالیکه رسانه های گروهی وابسته به دولت اعم از صدا و سیمای جمهوری اسلامی و روزنامه های قانونی داخل کشور، مسئله بنزین را به بحث اول خود تبدیل کرده و با تبلیغات مختلف سعی در آرام کردن اوضاع دارند. احمدی نژاد بارها در تریبون شبکه های مختلف ظاهر شده و اعلام کرده که گرانی نخواهد شد و نرخ تورم هیچ تغییری نخواهد کرد. چیزی که قبل از سهمیه بندی و اعمال تحریم دور از تصور بود چه برسد به شرایط امروز!؟
ظاهر سازی های همیشگی درحال اجراست ولی با همه این توصیفات نرخ تورم درست کمتر از 12 ساعت بعد از سهمیه بندی به شدت بالا رفته و تمام اجناس با قیمت بالاتری به فروش می رسند. از طرفی در مورد تاکسی ها که با کنترل شدید دولت مجبور به ثابت نگاه داشتن قیمت شده اند سهمیه های وعده داده شده پرداخت نشده و تمام رانندگان از وضعیت خود ناراحت و نگرانند. به طوریکه اغلب کار خود را به صورت نیمه وقت در آورده و همچنین سرویس های بسیار بدتری نسبت به آنچه که قبلاً به مسافران ارائه ميکردند ارائه می کنند. البته باید به این نکته توجه کرد که تلاش دولت در زمینه یکسان نگاه داشتن نرخ وسایل نقلیه عمومی در شهر به این دلیل بوده که در صورت کوتاهی در این مورد( بیش از این) با اعتصاب و اعتراض گسترده ی صنف تاکسی رانان و همچنین مسافران درون شهری مواجه خواهد شد که نمونه ی کوچکی از آن را شب اعلام سهمیه بندی شاهد بودیم. از طرفی به هیچ وجه وسایل حمل و نقل عمومی از قبیل مترو و اتوبوس شهری دارای گنجایش کافی برای حمل و نقل مسافران نمی باشد و این موضوع شهر را دچار هرج و مرج شدیدی می کند. البته دولت در این مورد هم نتوانسته یا نخواسته که کار را به درستی انجام دهد و برای همین روزانه شاهد این قبیل هرج و مرج در سطح شهر هستیم. کمبود ظرفیت مترو در حمل و نقل مسافر چنان بوده که تمام مردم از این وضع شکایت می کنند. از طرفی تردد جمعیت بسیار زیادی از مسافرین شهری با اتومبیل هایی که به صورت آزاد به مسافرکشی می پرداخته اند( کارِ سیاه) صورت می گرفته و سهمیه بندی بنزین بار این مسافرین را به دوش ارگان های ضعیف و فرسوده ی حمل و نقل شهری گذاشته است. همچنین بسیاری از جوانان و قشر کم درآمد اجتماع را که از فرط بی کاری و بی پولی برای کمک خرج خود به این کار دست می زدند از کار بیکار کرده که خود جمعیت ناراضی بیشماری را در بر می گیرد.
به هر حال مسئله محصولات نفتی و مخصوصاً بنزین که تا چند وقت پیش تنها سوبسید دولتی بود، تاثیر بسیار زیادی در زندگی مردم دارد و این قبیل رفتارها به شدت جامعه را در یک حالت تدافعی و خشمگین قرار داده است.
از طرفی قطع برق در مقاطع مختلف در قسمت های مختلف شهر دوباره از سر گرفته شده و مردم این مسئله را به طنز از برکات انرژی هسته ای می دانند. اما از طرفی می توان نارضایتی آن ها را به عقب گرد به زمان جنگ و بی برقی در کشور مشاهده کرد.
با آمدن مترو نیز متاسفانه شاهد چندین نمونه خودکشی بوده ایم که اينهم ته خط فشار شدید بر مردمى است که راهى ديگر نميابند. در 2 موردی که من در جریان هستم یکی دختری بوده که از فرط فشار های اجتماع و خانواده دست به خودکشی زده و دیگری که در همین اواخر صورت گرفته پیرمردی بوده که با اعلام اینکه چهارماه حقوق نگرفته خود را به زیر قطار انداخته است.
مسئله برق و بنزین در کنار بی حرمتی ها و بگیر و ببندهای چند ماهه ی اخیر و همچنین نگرانی و عدم قبول تحریم از طرف مردم، شرایط را هر روز بحرانی تر کرده طوری که جوی از نارضایتی را می توان در بین مردم مشاهده کرد. بخشى از مردم که تا دیروز شاید به خاطر عقاید مذهبی یا سنتی و یا افکار محافظه کارانه سکوت کرده بودند، وقتی به مقطعی رسیده اند که حتی نان شبشان توسط این اوباشان جمهوری اسلامی در حال به غارت رفتن است، اعتراض خود را علناً و در انظار عمومی بیان می دارند. جو حاکم بر جامعه جو نارضایتی است. مردم دوست ندارند دوباره طعم تلخ تحریم و شرایط دوران جنگ هشت ساله را بچشند و این نارضایتی را می توان در قشر مسن تر که در آن برهه زمانی زیر فشار مستقیم بوده و به خاطر بعضی مسائل مجبور به تحمل! بیشتر دید. همين باعث پیوند نیروهای جوان و رادیکال با افراد مسن تر شده است. و تمام این ها درست در سالگرد واقعه ای روی داده که مردم یک "انقلاب کوچک" را در حوالی دانشگاه تهران تجربه کرده اند. روز 18 تیر روز اعتراض و روزی برای طيف رادیکال و آزادیخواهان است. باید نیروهای انقلابی و پيشرو در این روز مردم را در ابعاد توده ای برای یک واقعه ی بزرگ به حرکت درآورند. بهترین راه برای اجتماعی کردن این روز، که مهر نخواستن رژيم را برخود دارد، این است که به مسئله فقر و تحریم اقتصادى بپردازیم. فشار مستمر و سنگينى که بیش از هر چیز مردم را برای گرفتن حقشان بسیج کرده است، همین فقر است. در زمانی که هر از چند گاهی کارگری به خاطر بی پولی خود را به آتش می کشد یا به شکلی دیگر دست به نابودی خویشتن می زند دیگر صحبت کردن از ترس و محافظه کارى معنى اش را از دست داده است. و این موقعیتی است برای جهت دادن جامعه به سوی آزادی.*